|
برای تو میمیرم تو وانمود کن تب کردی همین برایم کافیست. 
| ||
|
هنوز هم صدای مهربانت در گوشم میپیچد هنوز هم رنگ نگاه گرم و دوست داشتنیت هستی ام را به باد میدهد کاش میتوانستم جادوی ان نگاه سیاهت را از یاد ببرم کاش گرمی دستانت را فراموش کنم هنوز هم هرتپش قلبم نام تورا فریاد میزند چشمهایم فقط چشمهای تورا میجوید و دستانم دست های تورا.. چه کرده ای با من که اینگونه با دیدن رد پای خاطراتت حال و اینده را به دست فراموشی میسپارم و فقط درگذشته سیر میکنم؟ قسم میخورم... قسم میخورم هیچکس اینگونه زندگی ام را به اتش نکشیده بود ولی حتی این سوختن را هم دوست دارم چون یادگاری از توست...
[ شنبه 91/4/31 ] [ 11:54 عصر ] [ پریسا ]
[ نظرات () ]
تو را می بازم حتی به تاریکی شب حتی به کابوس های شبانه هم تو را میبازم خنده دار است... دیگر حتی برای خواب و رویاهایم هم دست نیافتنی شده ای چه قدر دوری.... از من... از رویاهایم... از کابوس هایم... اما چرا؟؟ میدانی چرا انقدر نزدیک احساست میکنم؟؟؟ چون تو دیگر تو نیستی تویی وجود ندارد تو با من عجین شده ای با روحم... قلبم... و جسمم... اری تمامه من تو شده ای و دیگر هیچ از من نمیماند... پس چه نزدیک دارمت. [ چهارشنبه 91/4/28 ] [ 6:56 عصر ] [ پریسا ]
[ نظرات () ]
اگه یه روز فکر کردی نبودن یه کسی بهتر از بودنشه
چشماتو ببند
و لحظه ای که اون کنارت نباشه رو بخاطر بیار
اگه چشمات خیس شد
بدون داری به خودت دروغ میگی
و هنوز دوستش داری .... [ سه شنبه 91/4/27 ] [ 12:4 صبح ] [ پریسا ]
[ نظرات () ]
کاش چشمانت هیچ وقت به چشمام خیره نمیشد
تا امروز چشمان من به یاد آن لحظه بهانه بگیرند
و اشک بریزند ... !!!
کاش حرفای دلمو بهت نگفته بودم تا امروز به خودم نگم
آخه اون که می دونست چقد دوسش دارم ، پس چرا رفت ؟
چــــــــــــراااااااااا ؟! [ سه شنبه 91/4/27 ] [ 12:2 صبح ] [ پریسا ]
[ نظرات () ]
تمام اشک های چشمم را به سلامتی تو نوشیدم.... مستانه عربده می کشم تو را...... آری امشب دوباره مستم... قلم را به دریا می زنم... بر روی خاک سجده می کنم... سرم را به باد می دهم... مگو که چهار عنصر را نمی شناسی قبلا آتش گرفته ام......
[ یکشنبه 91/4/18 ] [ 12:42 صبح ] [ پریسا ]
[ نظرات () ]
تو داری میری از دستم باید فکر خودم باشم
[ یکشنبه 91/4/18 ] [ 12:41 صبح ] [ پریسا ]
[ نظرات () ]
فکر میکردم تو همدردی! [ یکشنبه 91/4/18 ] [ 12:39 صبح ] [ پریسا ]
[ نظرات () ]
امشب خسته تر از همیشه ام کاش میشد گوشه ای نوشت خدایا امشب خیلی خسته ام فردا صبح بیدارم نکن [ یکشنبه 91/4/18 ] [ 12:37 صبح ] [ پریسا ]
[ نظرات () ]
دارم اینجا تلف میشم تنم بدجوری میلرزه هوا سنگینو تاریکه به یه لعنت نمی ارزه بگو که خواب میبینم بگو که این یه کابوسه داره قلبم توو این سینه از این تصویرمیپوسه چرا خوشحاله خوشحالی؟چرا چشمات پره نازه؟ مگه دستاش غریبه نیست که با دسته تو میسازه؟ مگه من واسه تو چی کم گذاشتم؟ حالا از همه ی زندگی خستم وقتی که تورو من پا به پایه اون دیدم
فرزاد فرزین خیانت [ شنبه 91/4/17 ] [ 2:10 عصر ] [ پریسا ]
[ نظرات () ]
توو این پستم میخام از خیانت بنویسم که از نظر من سخت ترین چیز توو دنیاست و حتی از تصورشم حالم بد میشه از نظره من خیانت فقط این نیست که عشقتو توو اغوش دیگری ببینی ادما حتی با فکرشونم میتونن بهم خیانت کنن وقتی تو جسمت اینجاس پیشه من ولی فکرت پیشه یکی دیگه معنیش چیه؟؟؟ اینکه دوسم داری؟؟؟ اینکه عاشقمی؟؟؟ اخه چرا سعی نمیکنیم به احساسایه همدیگه احترام بذاریم؟؟؟ چرا از سنگ شدیم؟؟؟ چه راحت همدیگرو میشکنیم چه راحت از هم رد میشمو پا روی دلهای ادما میذاریم چرا چشمامونو باز نمیکنیم ببینیم اینی که جلومونه انسانه متشکل از احساس , قلب , عاطفه خیلی راحت خیییییییلی اسون تر از اون چیزی که فکرشو بکنی میتونی بشکنیم عشق و احساس مثه یه بلوره خیلی نازکه زود ترک میخوره کاش ما ادما فقط به جای اینکه به فکره خودمونو احساسامون بودیم یکم به طرفه مقابلو احساساشم توجه میکردیم ... [ شنبه 91/4/17 ] [ 12:18 صبح ] [ پریسا ]
[ نظرات () ]
|
درباره وبلاگ  درد دارد..... وقتی که چیزی را کسر میکنی که با تمام وجودت جمع زده ای... | |
| [قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] | ||
