پست های قبلیمو که داشتم میخوندم دیدم یه جورایی توی همشون رنگ و بوی یاس و غمه ولی از امروز تصمیم جدیدی گرفتم میخام کلا سبک پستامو عوض کنم این تصمیمو واسه زندگیمم گرفتم میخام توی حال زندگی کنم گذشته با تمومه خاطرات خوب و بدش تموم شده بهتره امروزو دریابیم تا اینم از دست ندیم.

 بابا اخه مگه قراره چند سال عمر کنم؟؟؟؟؟؟؟؟

اگه بخام این چند وقتم غصه بخورم که دیگه نمیشه اسمشو گذاشت زندگی!!!!!!

پس ای خوب من

 تورو به خاطراتم میسپرم

به گذشته ام

با تمومه وجودم و از ته قلبم واست بهترینارو خواستارم

حتی با دیگری...

دیشب که توی اینترنت بودم و داشتم دنبال مطلب واسه یکی از پروژه هام میگشتم اتفاقی از یه سایتی سر دراوردم که سری کامله اشعار" فریدون مشیری" رو واسه دانلود گذاشته بود از اونجایی که منم شدیدا عاشقه شعرای فریدون مشیری ام و یه مدتیه که دنبالشم بیخیال هرچی پروژه اس شدمو شعراشو دانلود کردم.

میخام از این به بعد تا جایی که امکان داره توی پستام یه قسمتی از شعرارو بذارم.

شعر زیر از کتاب " از خاموشی" نوشته ی فریدون مشیریه البته کامل نیست فقط بعضی از قسمت هاشو گذاشتم. امیدوارم خوشتون بیاد.

چگونه عطر تو در عمق لحظه ها جاریست

چگونه عکس تو در برق شیشه ها پیداست

چگونه جای تو در جان زندگی سبز است

تو نیستی که ببینی چگونه میگردد

نسیم روح تو در باغ بی جوانه من

تو نیستی که ببینی دل رمیده ی من

به جز تو یاد همه چیز را رها کرده است.

تو نیستی که ببینی

این بار تو بگو دوستت دارم......

نترس....

من اسمان را گرفته ام که به زمین نیاید.

کاش یه چیزی بینمون بود که هنوزم ما رو بهم پیوند میداد

نمیدونم ...

شاید اینطوری بهتر باشه

شاید ندیدنت خیلی برام بهتر باشه تا دیدنت کنار دیگری

ولی من فکر میکنم جفتش به یه اندازه سخته

ولی میدونی سخت تر چیه...؟؟؟

اینکه بخوام حسمو نسبت بهت انکار کنم.

انکار کنم که دوست دارم...

خیلی سخته وقتی اسمت میاد بخوام نشون بدم که برام بی اهمیتی

کاش یه روز بتونم بدون غرور بهت بگم که تو هم یکی از عزیزانم شدی

 که بودنت واسم مهمه .

اینجا جایی است که برای ماندن در کنار کسی که دوستش داری باید تن دهی نه قلب.

تنهایی را ترجیح میدهم به تن هایی که روحشان با دیگریست.

هر شب موهایم را شانه میزنم....

صبح که بیدار میشوم موهایم پریشان است...

من هر شب خواب سر انگشتان تو را میبینم.

فاحشه را خدا فاحشه نکرد آنان که در شهر نان قسمت میکنند او را لنگ نان گذاشتند تا هر زمان که لنگ هم آغوشی ماندند او را به نانی بخرند.

"صادق هدایت"

اصولا آدمهایی که ارزش دوست داشتن رو ندارن درست همون آدمایی هستند که ما مصرانه سعی میکنیم دوستشون داشته باشیم قانون خریت هم نیازی به اثبات نداره...